فصل²فیک؛[بازی دوباره...]
P¹⁸
جیمین ویو
شرکتم بودم که بهم خبر دادن مینسو بیمارستانه نگرانش شدم و رفتم سمت همون بیمارستانی که مینسو هست...ولی یه سوال بعد از اون شب بار برام پیش اومده مینسواز مافیا ها میترسه وخوشش نمیاد منم برای همین بهش نگفتم مافیام ولی اون چرا الان دوست دختر تهیونگه؟..بیخیال این سوالا شدم ولی هرچی هست باید جوری برم پیش مینسو که تهیونگ نفهمه...خبع رسیدم بیمارستان سریع پیاده شدم ورفتم داخل از یه پرستار پرسیدم وگفت مینسو توکدوم اتاقه وقتی رفتم سمت اتاق تهیونگ اونجانبود میخواستم برم داخل اتاق ولی پشیمون شدم که تهیونگ اومد بیرون وسریع قایم شدم تهیونگ رفت سمت در بیمارستان منم رفتن تو اتاقی که مینسو بود
جیمین:مینسو...مینسو
مینسو:....
جیمین:اَه خیلی خب پس مجبورم....
(۳۰مین بعد)
خوب استراحت کن تا برسیم خونه....
مینسو:تو...کی..هس..تی
جیمین:ها؟بهوش اومدی
مینسو:جی..مین تو..یی
جیمین:آره خودمم
مینسو:پس تهیو..نگ کو
جیمین:دیگ خبری از اون نیست فعلا میریم خونه من
مینسو:باش.ه فقط م..منو از..دست.تهیو..نگ نجا..ت بد..ه
جیمین:نگران نباش
(فلش بک به نیم ساعت پیش....)
[ادامه دارد....]
جیمین ویو
شرکتم بودم که بهم خبر دادن مینسو بیمارستانه نگرانش شدم و رفتم سمت همون بیمارستانی که مینسو هست...ولی یه سوال بعد از اون شب بار برام پیش اومده مینسواز مافیا ها میترسه وخوشش نمیاد منم برای همین بهش نگفتم مافیام ولی اون چرا الان دوست دختر تهیونگه؟..بیخیال این سوالا شدم ولی هرچی هست باید جوری برم پیش مینسو که تهیونگ نفهمه...خبع رسیدم بیمارستان سریع پیاده شدم ورفتم داخل از یه پرستار پرسیدم وگفت مینسو توکدوم اتاقه وقتی رفتم سمت اتاق تهیونگ اونجانبود میخواستم برم داخل اتاق ولی پشیمون شدم که تهیونگ اومد بیرون وسریع قایم شدم تهیونگ رفت سمت در بیمارستان منم رفتن تو اتاقی که مینسو بود
جیمین:مینسو...مینسو
مینسو:....
جیمین:اَه خیلی خب پس مجبورم....
(۳۰مین بعد)
خوب استراحت کن تا برسیم خونه....
مینسو:تو...کی..هس..تی
جیمین:ها؟بهوش اومدی
مینسو:جی..مین تو..یی
جیمین:آره خودمم
مینسو:پس تهیو..نگ کو
جیمین:دیگ خبری از اون نیست فعلا میریم خونه من
مینسو:باش.ه فقط م..منو از..دست.تهیو..نگ نجا..ت بد..ه
جیمین:نگران نباش
(فلش بک به نیم ساعت پیش....)
[ادامه دارد....]
۸.۴k
۲۷ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.